بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-حدیثی من ازپیامبر کرم صلواته الله وعلیه واله والسلم خواندم درکتابی که فردی باندازه یک جو عقل داشته باشد-اهل بهشت میشود-ولی اگر برخلاف عقل عمل کرد اهل جهنم است- شخصی درشیراز بنمام چهره نگار-جد ایشان دریک مغازه که انزمان خارج ازمحدوده بود است- که امروزه بین چهاراه زند و میدان شهدا که قبلا میدان شهرداری گفته میشده است یکمغازه داشته است وپول میگرفته است وچهره فردرانقاشی میکرده است ویاتابلو میکشیده است-گوباتا حدی مرسوم بوده است دکتر صورتگر معروف پدرایشان هم احتمالا چنین بوده است وپولی چندانی بدست نمیامده است وبعدا پدرایشان عکاس شدند و این اقاهم شغل اش عکاسی بود ودرهمان مغازه بودایشان سری به محفل بهایت میزذد ویکسری اشکال های جالب میگیرد- که کمتر کسی درک میکند- ازانگلستان یک خانم انگلیسی به شیراز میاید ودر کنسول خانه انگلستان درشیراز دوماه درس انگلیسی میدهد وایشان رامیخواند که بیاید وباایشان بحث میکند که اگر وارد مسلک پوشالی بهایی شدی سرانجام ماهی چهل میلیون تومان میگیری وهمکهضدبهایی به شیراین طورهم شد-درتمام ابعاد زبا ن عربی ومنطق وفلسفه -تاریخ اسلام وحدیث وتفسیرکار کرده بود وانگلیسیهم بلد بود ازفرد میخواست درباره دین اش صحبتکند وازبیانات او میفهمیدنقطه ضعف کجا است ازهمان بعد وارد میشد دروغ شاخداری بیان میکرد ومیفرمود ایت الله هانمیفهمند یکی از معجزات بهاالله بیان ان استکه ماده ازاتم تشکیل یافته است-درمدرسه شاهپور یک همکلاسی داشتم که بهایی بو د جناب اقای مهدیزاده از من دعوت کرد یک جلسه بااقای چهره نگار داشته باشم من در کلاس دوتا دوست دیگر داشتم یکی ا زانها مادراش بهیک اقای عرب شیعه درکویت ازدواج کرده بود ایشان درکویت هم دبیرستان انهارفتهبود وهم دبیرستان ایران به شیراز برگشته بود ودرخانه پدری تنها زندگانی میکرد وبعدا ایشان فرمودند که من کتاب بیان را که بعربی ترجمه شد نزدیک یکی از اساتید دبیرستان کویتی خواندم واشکالهای کتاب را بیان کرد وبعدا من بفکرفرو رفتم چرادرکویت نقدی بر ان ننوشتند ؟؟ وبایک دوست دیگر باهم رفتیم-جالب است اگر کسی سرخود میخواست بهمنزل اقای چهرهنگار دراول خیابان فردوسی برود که مثلا باایشان صحبت کند میپرسید ایا اینجا خانه اقای چهره نگار است ؟؟ به ایشان میگفتند دم درب باشید میگفتند اینجا خانه چهره نگار نیست-پلیس - یا ساواک ویا ارتش ایشان را جلب میکرد بایدبگویی کی به تو ادرس داده است تانمی گفت ازاد نمیشد- قرار شد اولایشان سئوال جواب کند و انجناب نظرخودرا بدهد وازما سئوال کند کهنظرشماچیست ما اول ایشان قبول کنیم ودراخر نظرخو انطور که من فهمیدم نظر ایشان این بود-که امام الزمانعلیهالسلام باقیافه درسراسر دنیا تبلیغ دین میکررد اخرین قیافه درشکل علیمحد علی باب بود وقیافه اصلی درنزد ناصرالدینشاه بود که بدستورامیرکبیر شهید شد دراخر بعضی سئوالات ما مختلف شد وایشان اقای اواره بهایی مشهور از بزرگان بهایی بود گول خوردهبود وبعد دوجلد کتاب ایشان در-ردبهایت نوشت که من اندو کتاب راخواندم- ایشان ازتهران انجمن حچتیه -که ضد بهایت بود به شیراز اوردند وگفتند ایشان سخت مایل است که هرجا سخنرانی کرده است بیاید وانرافشاکند وگفت اقایان وخانم هابهیی من بزرگ شما بودیم وگول خوردم ودوجد کتاب نوشتم دست ازاین دین پوشالی بر دارید درستمانند حضرت حر علیه السلام شاید اندکی گوش کردند-برگردیم به اصحاب پیامبر اکرم صلواته الهعلیه والسلم-امام حسین علیه السلام درکربلا روز عاشور - پس از شهادت حضرت عباس علیه السلام فرمودند خداوندمنان به ایشان دوبال میده که تمام بهشت رابگردد تنهاایشان ازایننعمت برخوردار است وحضرت جعفر علیه السلام بخشی ازبهشت رابادوبال میگردد که بیشتر متعلق بخود است ودوم قاضی حاجات هردو دعای درحق هرکس بکند دردنیا واخرت مستجاب میشود اقایان ردی براین حدیث ندارد ولی انراشرک میدانند اما دربساری ازابعاد اصحاب برضد دستور پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم عمل کردند چون فلان شخصیت چنین گفته است- ایشان که مایل نیست که اهل جهنم شود سعدبن وقاص ازاقای معاویه سئوال کرد حضرتعلی علیه السلام شهید گرچه ایشان حضرت علی علیه السلام بعنوان امام قبول نکرده است ولی یک عظمت است کهنمونه نخواهد دداشت ازمعاویه برای دشمنی با ایشان انتقادمیکند که روزمحشر چه جوابی برای پیامبراکرم صلواته الله علیه واله والسلم داری- میخندد-میگویند من ایمانی به بهشت وجهنم ندارم واگر به بیرون روی بگویی تورامیکشند ومنهم تورا ترور میکنم-هر حدیثی که ایشان جعل کرد چون - وحی- میذیرند- معاویه یک نامه برای امام حسن علیه السلام نوشت که به شام بیا - یک نماز پشت سرمن بخوان وهرچه خواهی من میدهم- امام نرفت ولی یک نامه نوشت-امروزه درتمام کتب اهل سنت نوشتند امام رفت جز دوکتاب یکی ازانهامال اقای زمخشری است که امام نامه نوشته است این که همه شاهد بودند-؟؟ برای انکه نامه رامتوجه شوید- دوقانون است- اول امام جماعت باید حلال زاده باشد- دوم هر مردمی باهر اعتقادی ولوکمونیست باشد د ازدواج رسمی قبول است وفرزند حلال زاده است واگربرخلاف ازدواج رسمی باشد حرام زاده است- درنماه امام میفرماید مادرتو هند خانم هند بالاترین اشراف مکه وعربستان بوده است ابوسفیان درجه اش کمتر است ایشان درجوانی ازهرمردی که خوش اش می امد به خانه دعوت میکردتاچهارتا ازسه تا زیادخوشاش نیامد وپس از مدتی انهارا جواب کرد چهارمی شاعار لطیف بسیارمهربان وبسیارعلاقمند به ایشان- ایشان هم بسیاربه اوعلاقمند شد وازاو بچه دارشد که معاویه است تاشاید خاندان ازدواج با او قبول کنند ولی زمانی که ابوسفیان ازاوخواستگاری کرد مشخص شد باید باا چون همهمردم این مطلب را میدانستند نمیتواستد حاشاکند ولی گفت چهارمی حضرت عبدالمطلب هست که به راحتی میتوان حضرت عبدالله پدر بزرگوار پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله و السلم
وحضرت عبدالمطلب رحمت الله علیه وحضرت هاشم علیه السلام پیامبر دانست تاامروز درکتب اهلسنت چهارمیرا حضرت عبدالمطلب علیه اسلام نوشتند